زن، خانواده و اسلام از سیدمحمد خامنهای
1. تعریف جامعه شناختی "خانواده"
خانواده، نخستین سنگ بنای اجتماع، طبیعیترین نهاد اجتماعی و همزاد انسان شمرده میشود. در متون دینی آمده که آفرینش انسان به صورت زوجی از مرد و زن به شکل خانواده بوده است. جامعه بشری بدون خانواده برپا نمانده و تشکیل خانواده با وجود تنوع مذهبها و فرهنگها و عرفها و آداب اجتماعی، یک پدیده طبیعی و فطری است. در تعریف خانواده، رابطه زوجیت (مذهبی، قانونی، عرفی) شرط است و این را نه تنها اسلام و ادیان الهی بلکه جامعه شناسان امروز قبول دارند از اینرو است که در جامعهشناسی، هر گروه همزیست در زیر یک سقف و در یک خانه را نمیتوان خانواده دانست. فرق روشنی میان خانوار و خانواده وجود دارد و کوشش برخی مؤلفان آمریکایی برای یکی دانستن ایندو و برداشتن شرط زوجیت شرعی (یا قانونی)، بینتیجه است.
2. زناشوئی
زناشوئی از نظر حقوقی، قراردادی میان زن و مرد برای زندگی مشترک و تشکیل خانواده است. در میان انسانها ملاک ازدواج نوعاً در گزینش مرد در درجه اول بر اساس قدرت اقتصادی و اجتماعی و در درجات بعدی، صورت ظاهر اوست و در گزینش زن نوعاً بر اساس زیبایی و گاهی وضعیت اجتماعی یا اقتصادی است. اما اسلام با این ملاکها موافق نیست زیرا ملاکهائی صرفاً مادی و بیداوم است و ارزش حقیقی محسوب نمیشود. اسلام، نه طبقهبندی اجتماعی و درجهبندی نَسَبی و نژادی و نه ثروت یا تناسب طرفین در ثروت و درآمد، بلکه غالباً اموری انسانی را ملاک همسری دانسته یعنی در عقیده و عمل، ملتزم به دین و قوانین آن باشد، دارای منش نیک و امین باشد و خوشخو و مهربان باشد و غیر از این امور را به چشم اعتبار و اهمیت نمینگرد. از نقاط مهم در شکل و ماهیت زناشویی در اسلام، آن است که رابطة بین زن و شوهر، یک رابطه دو طرفه عادی نیست بلکه عنصر سومی هم دارد و آن حضور خداوند متعال در صحنه زندگی است. این عنصر در روابط آندو دخالت دائمی دارد تا هریک مراقب رفتار خود نسبت به دیگری و انجام وظائف و پرهیز از قانونشکنی یا بدرفتاری و بدخلقی میباشد. اگر روابط بر پایه بینش دینی باشد و همسران، خدا را ناظر و واسطه و عضو سوم خانواده بدانند، اختلاف سلیقهها و رفتارها، شکل دیگری خواهد گرفت. اسلام حتی در محرمانهترین و پوشیدهترین روابط عاشقانه زن و مرد توصیه میکند که به یاد خدا باشند و جمله (بسمالله الرحمن الرحیم) را که در آن به رحمت خداوند و مهربانی او تأکید شده، به زبان بیاورند. در زمان خشم و برخوردهای عاطفی تند که خطر تزلزل یا سقوط خانواده وجود دارد، بیشتر باید به یاد خداوند باشند و همین اعتقاد به حضور خداوند بزرگ در درون زندگی و روابط خانوادگی، مانع برخوردهای ظالمانه میشود.
زناشویی، یک نظم اجتماعی است که مانع روابط نامنظم و بیقاعده اجتماعی (روابط بیقاعده و آزاد دو جنس) و پیامدهای ناپسند آن، مانند فرزندان حرامزاده و شیوع پیامدهای جنسی و مشکلات دیگر اجتماعی میشود. در تمام جوامع متمدن و وحشی که روابط آزاد بلامانع بوده است، زناشویی دارای نوعی قداست و احترام بوده است و بشر حتی در پسترین مراحل زندگی خود، آن را محترم شمرده است. در اسلام، زناشویی عملی عبادتآمیز و مقدس به شمار آمده است که بنابر حدیث میتواند تا 23 ایمان جوانان را از دستبرد شیطان حفظ کند و در منابع حقوق اسلامی آمده است که عبادت مرد متأهل، ارزشی چندبرابر عبادت شخص مجرد دارد و «عُزاب»، آسیبپذیرترین افراد جامعه شناخته شدهاند و در این باره صدها حدیث در منابع مذکور وجود دارد. خانواده در اسلام، تنها یک نهاد اجتماعی خام نیست بلکه یک سازمان اجتماعی نیز میباشد. بنابراین زناشویی فقط قرارداد آزاد و دلخواه نیست که به اراده و میل یک زن و یک مرد، بستگی داشته باشد بلکه دارای ریشههای عمیقتر اجتماعی است و کمال وابستگی را به منافع اجتماع و سنن و خواستهای آنان دارد اگر چه بظاهر امری فردی و شخصی محسوب شود.
برخی از جامعه شناسان غربی (چون مورگان آمریکایی) برای زناشویی، سیری تاریخی قائل شده و معتقدند که انسان در نخستین مراحل زندگی خود دارای روابط آزاد و نوعی سوسیالیسم جنسی بوده و بعدها زناشوئی قانونی به وجود آمده ولی این نظریه بشدت مردود شناخته شد و تحقیقات نشان داده که انسانها در تمام مراحل زندگی ابتدائی به اصول زناشوئی و همسر اختصاصی، آشنا بوده و روابط آزاد را نوعی خلاف قاعده میشمرده و تمام ادیان آسمانی اتفاق نظر دارند که خداوند برای زناشویی، نظامی آورده است.
شکل زناشویی در میان اعراب حجاز در زمان ظهور اسلام بر چند گونه بود و نقل شده است که دست کم سه گونه رابطه اجتماعی و عرفی وجود داشته که یکی از انواع آن زناشویی گروهی از مردان با یک زن بوده است.
اسلام مانند دیگر ادیان الهی، روابط بیحساب و کتاب (زنا) و چند همسری زنها را بکلی ممنوع ساخت و نظام زناشویی را در اصل بر پایه یک مرد و یک زن قرار داد و از آنجا که، چند زن داشتن به صورت نامحدود، هم در میان اعراب و هم در میان امپراطور ایران و روم در میان پادشاهان و امیران و ثروتمندان رواج داشت آن را به فقط چهار همسر زن محدود نمود که بسبب شرایط سنگینی که برای حفظ عدالت و انصاف و داشتن درآمد کافی برای اداره آنان قرارداد، عملاً آن را به جز در موارد نادر و ضروری، بروش غیرمستقیم، منع نمود و بهمین دلیل است که تعدد همسر، امری نادر و مخصوص موارد ضروری و اضطراری شده است.
رابطه آزاد هر مرد با هر زن، کم و بیش در همه ادیان در همه جوامع و سنتها مردود بوده و برخی انواع آن ممنوع یا "توتم" شمرده میشده و این نشان میدهد که اساس زناشوئی در اصل تاریخی خود، پایه دینی داشته و تحریم و منع (یا به اصطلاح جامعه شناسان، توتم) همواره مستند به برخی نتایج و پیامدهای ناگوار طبیعی و اجتماعی این روابط بوده است. در اسلام، ازدواج با «محارم» ممنوع و در برخی اقارب، مکروه است. یعنی در یک دین واقعی،totem های اضافی و غیرمنطقی نیز برداشته میشود و زناشویی تنها در میان افرادی ممنوع میشود که سبب اختلاطات نسل و نسب و یا مشکلات ژنتیک میگردد. (برخی محارم همخونند و برخی غیر آن مانند مادر زن و نادختری یا دختر زن).
اسلام، زناشویی را بسیار تشویقنموده و ترک آن را سرزنش و محکوم نموده و برای رواج بیشتر آن در میان جوانان مجرد راههایی در پیش گرفته از جمله پائین آوردن سن زناشویی و برداشتن قیود کهنه و سنتی.
پیش از این، سن ازدواج در برخی ملتها (از جمله در فرانسه که تا 30 سال بود و بعد کاهش یافت)، بسیار بالا بود ولی اسلام آن را همان تاریخ «بلوغ طبیعی» قرار داد که بستگی به آمادگی لازم برای همسران دارد.
این قاعده علاوه بر جلوگیری از بسیاری فسادها و حتی جنایات و نابسامانیهای روحی و زایمانهای نامشروع و بارداریهای پیش از ازدواج دختران، سبب میگردد که زنان در سنین جوانی و قدرت جسمانی بچهدار شوند و فرزندان سالمتری به بار بیاورند و دوره باروری آنان نیز طولانیتر باشد.
خدمت دیگر اسلام، دگرگون کردن ملاکهای سنتی برای همتایی همسران بود، که گاهی تساوی در طبقه اجتماعی یا ثروت یا موقعیت خانوادگی یا همحرفه بودن و یا درآمد و ثروت شوهر، از شروط سنتی و آداب اجتماعی شمرده میشد ولی اسلام، «همتایی» یا کفو بودن را در همفکری و بینش مشترک دینی و تناسب روحی و اخلاقی زن و شوهر دانست و هر زن مسلمان را برای هر مرد مسلمان، شایسته و درخور معرفی نمود.
در دوران صنعتی غرب، برخی «عشق» را ملاک همسانی و زناشویی میدانستند (که فقط با جوامع صنعتی غربی که دختران، وابستگی کمتری به خانواده دارند، تناسب داشت). این نظریه نیز در عمل، شکست خورد و ثابت شد که همانگونه که بینش اسلامی و تجربه میگوید عشقی سبب استواری خانواده میشود که آمیخته به ارتباطات نامشروع نبوده باشد و این عشق پس از ازدواج حساب شده نیز براحتی بوجود میآید حتی اگر قبل از ازدواج، روابط نزدیکی نبوده باشد.
3. ارکان خانواده
رکن اصلی خانواده، زن و شوهرند که با زناشویی و قرارداد و آئین شرعی و قانونی، پیوند زندگی مشترک را میبندند، اما با ورود فرزندان، میتوان گفت که خانواده، تغییر شکل مفهومی یافته و نقش فرزندان پس از آن در کنار والدین قرار میگیرد و حقوق و وظایف و کارکردهای جدیدی را در خانواده، ایجاد میکند.
بهطورکلی میتوان سه نقطة بررسی را در خانواده درنظر گرفت: زن، شوهر، فرزند.
الف - زن :
با وجودی که قدرت بدنی، اقتصادی و اجتماعی مرد در خانواده به او نقش اول مدیریت را داده ولی در بررسی دقیق و حذف این عوامل دیده میشود که زن عملاً نقش و قدرت بیشتری را داراست هرچند که در عرفها و حقوق گوناگون ملل و نظامهای حقوقی این نقش فراز و نشیبهایی داشته است. تفوق اداری مرد، از نظر اسلام، فقط وظایف او را سنگینتر میسازد و از نظر مقررات اسلامی نمیتواند تفوق واقعی و ارزشی برای مرد بیاورد بلکه او بسبب مسؤلیت سنگین خود، قهراً حتی مزایای کمتری نسبت به زن در زندگی مییابد و اگر بحکم اسلامی، مسؤولیتهای اخلاقی مرد را هم به مسئولیت قانونی او بیفزائیم، نتیجه آن، از خودگذشتگی مرد به نفع اعضای خانواده و از جمله زن خواهد بود. میدانیم که قانون نمیتواند به دقت در داخل خانواده نظارت داشته باشد و در بسیاری موارد عملاً سوءاستفاده مرد و علیرغم قوانین، ستمکاری به زن ادامه مییابد و چون بیشترین ضمانت اجرای مسؤلیت مرد، ایمان او به خدا و اسلام است، از اینرو حسن روابط مرد با زن در داخل خانواده بستگی مستقیم به ایمان و باورهای دینی و در جه اخلاقی بودن او دارد. کارکردهای زن از قبیل: (تولید نسل، پرورش بدنی (حضانت) و پرورش روحی کودک، پرستاری، تأمین آرامش خانواده، انتقال فرهنگ و زبان، تیمار روحی مرد، اقتصاد خانواده، و مانند اینها کارکردهای بسیار مهم و حیاتی است که تنها از زن برمیآید. همه کارکردهای زن را میتوان کارکردهایی فطری دانست، و بیشتر این ویژگیها و کارکردها را به صورت غریزه حتی در کودکی دختران میتوان مشاهده نمود. برخی کارکردهای زن کاملاً دراختیار اوست و او در مقابل همه خدماتی که برای شوهر و فرزندان میکند حتی دادن شیر به فرزند خود دستمزد بگیرد. ولی برخی کارکردها همچون داشتن فرزند، حق مشترک بین زن و شوهر است و باید رضایت و اراده هر دو طرف وجود داشته باشد و حق خصوصی زن نیست.
زن در اجتماع: نقش اجتماعی زن را میتوان از عملکردهای سازمانی و نهادینه او به دست آورد که سرجمع کارکردهای اجتماعی اوست. از اینرو وقتی کارکردهای مهمی همچون حفظ نسل انسان را با تمام اهمیتش به نظر آوریم یا حفظ جان و سلامت و روح فرزندان کوچک را که احتمالاً بدون نظارت مادر، خطرهای بیشتری زندگی آنان را تهدید خواهد کرد، یا کارکردهای معنوی اجتماعی آنان مانند انتقال فرهنگ و زبان به کودک، یا ایجاد و حفظ سکون و آرامش در خانواده و در اجتماع و یا... به حساب بیاوریم، نقش جامع زن در جامعه بسیار فراتر از محاسبات عادی بدست میآید. شاید یکی از دلائل احترام و اهمیت زن در اسلام و مسئولیت مرد در نگهداری و خوشرفتاری با وی همین نقش حساس و مهم اجتماعی زن بوده است. البته مهمترین عامل حرمت زن، انسان بودن اوست که در این جهت کاملاً با مرد، مساوی است. درجائی که زن، نقشهای طبیعی و اجتماعی مذکور را ایفأ کند، مرد، دارای نقش دوم و در حکم دستیار و مددکار زن محسوب میشود. همانگونه که زن نیز موظف است در حدود توانایی خود درجاییکه مردان، نقش اول را دارند یعنی در کارکردهای اختصاصی مرد، دستیار وی باشد و به وی کمک کند. از نظر فلسفی و در حکمت عملی، "تدبیر منزل" را میتوان کارکرد و نقش اختصاصی زن دانست اگرچه مرد نیز دارای نقش درجه دوم است ولی در «سیاست مُدن»، وضعیت برعکس است و زن با وجودی که حق دخالت دارد اما میتواند سطوحی از آن را ترک کند و راحت باشد.
ب - مرد:
برخلاف آنچه معروف است رویهمرفته، مرد، رکن نخستین خانواده نیست، گرچه موقعیت وی در خانواده اهمیت دارد زیرا در بیشتر عرفها و جوامع، اداره اقتصادی خانواده از محل درآمد و دارایی اوست، دفاع و حفظ امنیت، بردوش اوست و برویهم نقش انفعالی مرد، کمتر از زن است اما در عمل، مرد به سبب همین چند امتیاز طبیعی، در دنیای کنونی معمولاً مسئولیت اصلی ادارة معاش خانواده و جامعه را برعهده میگیرد.
اسلام نیز برای مرد این کارکردها و مسئولیتها را پذیرفته است و مهمترین کارکردهای مرد عبارت است از:
1. تأمین و ادارة اقتصادی خانواده: پرداخت هزینه خوراک زن و فرزندان (نفقه)، جامه و نیازهای مانند آن (کسوة)، مسکن، درمان و بهداشت، نیازهای رفاهی و روحی و مانند اینها همه قانوناً بر عهده پدر خانواده است. این هزینه را اسلام به دو دستة "ضروریات" و "نیازهای درجه دو" تقسیم میکند که بخش اول، جزء حقوق مسلم قانونی زن و فرزند و اعضأ خانواده است و ترک آن علاوه بر غضب خداوند، دارای ضمانت اجراهای قانونی و قضایی است. بخش دوم را حقوقدانان مسلمان، مستحبات مینامند و اگرچه ترک آن، ضمانت اجرائی قضایی ندارد ولی کاملاً ترجیح دارد. به هر صورت، مرد برای آنکه بتواند این هزینهها را بپردازد بایستی دارای کار و درآمد باشد و از اینرو "کار" برای مرد در اسلام، واجب شرعی است و کار اضافه، برای تأمین نیازهای درجه دوم رفاهی، ستوده (مستحب) است.
2. امنیت خانواده: مرد به سبب بدن قوی و روحیه مناسب برای درگیری، موظف به دفاع از خانواده شده است. در برخی منابع اسلامی، "غیرت" به معنی غریزه حراست همسر از دستبرد مردان هرزه، بسیار ستوده و امتیازی برای شخصیت مرد شمرده شده است.
3. تربیت اجتماعی کودک: در بیشتر جوامع، پدر بیشتر از مادر، عهدهدار تربیت فرزندان بویژه پسران برای ورود به اجتماع است. قبلاً پدران با آشنا کردن پسران خود به پیشه یا حرفه و فن خود و کارآموزی آنان، فرزندان خود را با کار و ارتباط با مردم و کسب درآمد، آشنا ساخته یا به آنها «ادب» یعنی آئین معاشرت با مردم را میآموزند. این وظیفه پدرانه با شیوه غیرطبیعی برخی جوامع مسخ شده صنعتی، بین فرزند و پدر و یا والدین، بعلت جدائی روحی و گاه حتی جسمی به وجود آمده و عدم انتقال تجربه از والدین به فرزندان، کاهش یافته است. اسلام به پیروی از طبیعت، تربیت فرزندان را وظیفه والدین و در مواردی، به طور مشخص برای پدر یا مادر قرار داده و مانعی ندارد که پدران درصورت اضطرار یا مصلحت، بخشی از این وظیفة خود را به افراد یا نهادها و سازمانهای اجتماعی شایسته بسپارند.
4. اداره اجتماع: همانگونه که در حکمت عملی، «تدبیر منزل» بیشتر بر عهده زن است، «سیاست مدن» یا تدبیر امور کشور و عمران آن و اداره جامعه مدنی، در مواردی بیشتر بر عهده مرد گذاشته شده و در جامعهشناسی خانواده نیز میتوان سهم مرد را بیشتر به وظایف بیرون از خانواده یعنی جامعه دانست.
در نظر اسلام، زن باعتبار انسان بودن خود (که کاملاً با مرد مساوی است)، حق شرکت در تمام مشاغل آزاد و اداری، اعم از خدماتی، تولیدی، توزیعی، صادراتی، وارداتی، کشاورزی صنعتی، علمی، دانشگاهی، و... را دارد ولی نظر به اینکه اسلام برای پیشگیری روابط ناسالم دو جنس مخالف، و جاذبههای جنسی شدیدی که در میان آنان هست و میتواند منشأ زیانهای بزرگ اجتماعی و خانوادگی شود، ورود زن را به کارهائی که سبب تماس مستقیم و مستمر با مردان میشود، تشویق نمیکند بلکه ترجیح میدهد که با ملایمت و نه اجبار، زنان را به کار در محیطهای سالمتر تشویق نماید. با وجود این گاهی به سبب ضرورتهای اجتماعی و نیاز به کار زنان، از لحاظ مذهبی، کار زنان در جامعه بر آنها ضروری و واجب میشود و از اینرو امروز زنان مسلمان در بیشتر جوامع اسلامی از جمله در جمهوری اسلامی ایران به سبب اجازه اسلام، توانستهاند در همه گونه مشاغل سیاسی و اداری و قضائی یا خدماتی و بازرگانی وارد شوند و سهم مهمی در هر جامعه دارند. بجز چند مورد که تکلیف آن از دوش زنان برداشته شده است.
ج - فرزند:
با ورود فرزند به دائرة خانواده، حقوقی جدید به وجود میآید و تکالیف و کارکردهائی جدید برای پدر و مادر نیز متولد میشود که بایستی جزء کارکردهای خانواده به حساب آید، مانند حراست از تن و جان و بهداشت و سلامت کودک، و نیز پرورش روانی و فکری کودک مانند آموزش دانش و سواد و خط و علوم و فنون لازم و اخلاق، آداب زندگی خانوادگی و اجتماعی و از همه مهمتر در ادیانی مانند اسلام - که دانش و کار و اخلاق و آداب زندگی و ایدئولوژی و کار نیک از دین جدا نیست و جزء آداب دینی و عبادت شمرده و سبب رضای خداوند میشود - آشنا سازی فرزندان با دین و آئین الهی است.
اسلام برای والدین، کارکردهای دیگری نیز دربارة فرزندان گذاشته است که دارای ظرافتهای بسیار است برخی از این کارکردها صورت وظیفه اخلاقی برای والدین یا پدر و مادر را دارد و مربوط به پیش از تولد کودک است که به نظر میرسد تأثیرات نسلی (ژنتیک) دارد و به سلامت جسمی و روحی فرزند مربوط میشود و شامل خوراک والدین - مخصوصاً خوراک مادر - و طهارت ظاهری و باطنی آنان میشود.
بعد از تولد نیز والدین وظایفی دارند از جمله، گذاشتن نامهای زیبا و الهامبخش پاکی و انسانیت (و پرهیز از نامهای ناپسند) و همچنین وظایف مارد در رعایت شیر (مستحب است که شیر خود را به فرزند بدهد و این کار با رعایت پاکی روحی و بهداشت خوراک باشد). از پیامبر«ص» روایت شده است که:
«برای کودک، شیری بهتر از شیر مادر نیست، مادر شراب ننوشد و....»
در منابع حقوق و اخلاق اسلامی بیشترین تأکید بر روی تربیت و آموزش کودک و ارشاد وی برای زندگی در جامعه است و خیر و شر فرزند به والدین مربوط است، مراحل تربیتی کودک و نوجوانان را به سه دوره هفت ساله تقسیم نموده که در هفت سال اول باید کودک را به غرایز کودکی خود واگذاشت تا از راهبازیهای کودکانه به رشد شخصیت بپردازد و در هفت ساله دوم به آموختن خط و زبان و فرهنگ و ورزشهای مفید مانند شنا و سواری و در هفت سال سوم به آشنایی با وظائف شرعی و قانونی و اخلاقی بپردازد و در آخر دوره سوم آخرین وظیفه رسمی و مستقیم وی تشکیل خانواده برای فرزندان است.
4. کارکرد خانواده
4. 1. حفظ نسل:
اصلیترین کارکرد طبیعی خانواده، عبارت از تولید فرزندان و نگهداری آنان است. دخالت اراده بشر در این «ثمره زندگی» سبب شده که در برخی جوامع و برخی خانوادهها با وسائل مخصوص مانع به وجود آمدن فرزند شوند و اراده و عمل بشر در نقطه برابر و خصمانهای با طبیعت و اهداف آن قرار گیرد. اسلام به سبب تطابق و هماهنگیش با طبیعت، به این کارکرد اهمیت بسیار میدهد و پیامبراکرم(ص) دراینباره میفرمود که «من به فرزند آوردن شما افتخار میکنم...» و برای تشویق مادران به فرزنددار شدن، دوران حاملگی را برای آنها همچون عبادت بزرگی برای او دانسته است. مگر آنکه با مصالح مهمتری تزاحم یابد.
یکی از نقاط مهم این کارکرد، حفظ و نگهبانی دقیق از خط توارث و نسب انسان و خانوادهها و جلوگیری از اشتباه نسبها (یا اختلاط انساب) است. برای حمایت از این نقطه مهم خانواده است که اسلام از روابط آزاد زن و مرد در جامعه گریزان است و زن و مرد مخصوصاً زنان را به «عفت» و پاکدامنی دعوت میکند و نوعی پوشش را برای او واجب میشمرد که به آن «حجاب» میگوئیم.
4. 2. انتقال تجربه:
کارکرد مهم دیگر خانواده آموزش زندگی فردی و اجتماعی به فرزندان و انتقال تجربههای به دست آمده در طول زندگیهای پر ماجرای زن و مرد است. این کارکرد و وظیفة خانواده سبب نگهبانی فرزندان (پسر یا دختر) از خطرات طبیعی و یا اجتماعی و بشری میشود. این کارکرد پس از بلوغ و حتی پس از استقلال فرزندان و جدا شدن آنان نیز بسیار مهم و ضروری است.
اسلام به این مهم توجه بسیارکرده و دستورهای فراوانی دراینباره آورده و خانوادهای را که از این کارکرد تهی باشد و نمونههای آن در غرب فراوان است، میتوان خانواده مسخ شده دانست.
4. 3. پرورش روحی و فکری فرزندان:
پدر و مادر موظف به پرورش و هدایت روح و اندیشه و شکل دادن به شخصیت و منش فرزندان میباشند همانگونه که یک باغبان به رشد طبیعی و سلامت درختان خود اهمیت میدهد و توجه میکند.
یکی از این وظایف، آموزش علم و فن و هنر به فرزندان است تا بتوانند به قدر استعداد خود ترقی کنند. وظیفة دیگر، آموزش اخلاق و اجتماعی بارآوردن و روش معاشرت و پرورش عواطف انسانی فرزندان و تقویت روح همکاری و محبت به دیگران، خدمت به جامعه، و درک مسئولیتهای فردی و اجتماعی و خانوادگی است.
این نقش شامل رفتار عاطفی ماهرانه والدین برای جلوگیری از (عقدههای کممحبتی و سرخوردگی و - کمبود عواطف پدر فرزندی یا مادر فرزندی، بحرانهای روحی - بی تفاوتی و افسردگی - و احساس نا امنی و ترس و سرگردانی) نیز میشود و اسلام به تاثیرات عمیق جامعه شناختی آن توجه داشته است.
4. 4. انتقال فرهنگ و زبان:
خانواده، مسئول آموزش زبان مادری و ملی به فرزندان و آشناسازی آنان با فرهنگ ملی و بومی و دادن شعور اجتماعی برای هماهنگی در بینش و جهان بینی با افراد جامعه خود است.
در اسلام، خانواده مکلف است که جهان بینی صحیح الهی و اسلامی یعنی «اصول دین» را به فرزند خود بیاموزند و او را با اصول عمده قوانین دینی (احکام شرعی) آشنا سازند و از (محرمات) یعنی کارهای غیرقانونی و ممنوع پرهیز دهند. در نظر اسلام، خانواده مسئول نگهبانی ارزشهای دینی و مکتبی اخلاقی و ملی و مأمور آموزش آن به اعضای خود میباشد.
4. 5. ایجاد آرامش روانی:
از نظر روانی، زن دارای عواطفی رقیق و قلبی مهربان و دارای غریزه پرستاری و مهرورزی و صلحجوئی و طبیعی یک زن سالم بدور از پرخاش و جنگ و خصومت است، از اینرو وجود او همواره میتواند و به طور طبیعی، باید تعدیل کنندة احساسات خشونتبار و جنگجویانه مرد در بیرون و در خانه باشد.
از برکت همین ویژگی زن سالم در خانه و خانواده، انتظار میرود که زن و خانواده اثر آرامبخشی و ایجاد روانی داشته باشد و خانه برای اعضای آن آسایش و تعادل روانی و عصبی به بار
بیاورد و محیط زندگی عاطفی و شیرین شود و حتی این عاطفی و لطیف شدن آن از خانه به کوچه و بازار و جامعه منتقل گردد. زن در قرآن سبب آرامش مرد و خانه آسایشگاه آرام بخشی برای همه خانواده معرفی شده (آیه 21 - سوره روم) در این آیه یکی از نعمتهای خداوند را ایجاد دوستی و ترحم و نرمدلی بین زن و شوهر دانسته است. البته متقابلاً شوهر باعث نوعی آرامش در زن میشود. که موجب آسایش و کمال زن خواهد بود.
4. 6. ساختن جامعهای سالم و نیرومند:
عموماً در جامعهشناسی به چند کارکرد معروف برای خانواده بسنده میکنند در صورتی که در نظر اسلام، وظایف و کارکردهای خانواده منحصر به همان چند کارکرد اولی مانند ایجاد نسل و تربیت و حفظ و نگهداری فرزند نیست بلکه چون خانواده خشت بنای جامعه است نقش عمدهای در ساختار جامعه و ساختن یک جامعه سالم و نیرومند دارد. در اسلام، مسئولیت اجتماعی شامل همه افراد جامعه و خانواده میشود. در اسلام، «همه، مسئول همه» میباشند (کُلکم راع و کُلکم مسئول عن رعیته). هر خانواده با تلطیف و آرامش بخشیدن به روح و اعصاب مرد و دیگر اعضای خود و با تربیت صحیح فرزندان شایسته، برای بهسازی جامعه مهمترین گام را در ساختن جامعه سالم و پیشگیری و جلوگیری از فساد و جنایت و جرم و تبهکاری برمیدارد.
4. 7. هدایت غریزه و نیاز جنسی:
زناشویی، نیاز جنسی طرفین را برطرف میسازد و همین کارکرد است که ضمن جلوگیری از مفاسد تجرد و بیماریها یا جرائم ناشی از آن، سبب تولید نسل میگردد.
خانوادهای که دارای فرزندانی باشد مسئول کنترل و هدایت غرایز آنان و تسهیل زناشویی پسران و دختران اعضای خانواده نیز هست، از اینرو بدون خانواده این کارکرد دشوارهائی دارد یا ناقص و یا معلق میماند.
4. 8. کارکردهای دیگر خانواده:
برای خانواده در برخی شرایط و برخی جوامع و اقشار جامعه کارکردهای دیگری نیز به وجود میآید. از جمله نقش اقتصادی خانواده است. در برخی جوامع زنان در مزرعه و یا کارگاه خانوادگی یا در خانه کار یا تولید میکنند و به اقتصاد خرد و کلان و درآمد خانواده و ملی کمک میرسانند. حداقل نظریه اسلام دراین خصوص، جلوگیری از هدر دادن ثروتهای ملی و ایجاد نوعی تعادل اقتصادی به وسیله «قناعت» و «صرفهجوئی» و جلوگیری از «اسراف» و «تبذیر» است. کارکردهای خانواده و تاثیر آن را تا حدی میتوان بالا برد که آن را بتوان مؤثر دربرقراری صلح و عدالت اجتماعی و جهانی مؤثر در تغییرات و تحولات اجتماعی و تاریخ دانست.
5. ارزش اجتماعی خانواده
با تمام اهمیتی که در برخی فرهنگها به خانواده داده میشود میتوان ادعا کرد که هیچیک باندازه اسلام برای خانواده در جامعه و زندگی فردی و اجتماعی ارزش نگذاشته است. زیرا معیار «ارزش» و اندازهگیری آن، اندازة گستره «نقش» آن است و همانگونه که فهرست وار گفتیم، نقش خانواده در اسلام از دید جامعه شناختی با توجه به کارکردهای آن هم بیشتر، و هم مهمتر است یعنی هم در کمیت و هم در کیفیت گسترده است از اینرو میتوان از عمق و اهمیت نقش خانواده، در اسلام ارزش بالا و والای آن را در این مکتب و آئین جستجو کرد و یافت. یکی از نقاطی که میتوان از آن زاویه به ارزیابی اهمیت و ارزش خانواده پرداخت، تاثیر سازنده یا مخرب خانواده در «امنیت اجتماعی» است، محاسبه مالی و کاری وظایف و عملیات انتظامی و قضائی (فعالیتهای پلیس شهری و بیرون شهر و حجم کار دستگاه قضایی و زندانها و حجم هزینههای آن و پیآمدهای این اقدامات پلیسی و قضائی (اعدامها و زندانها) در بازمانده آن خانواده و تاثیر تصاعدی آن) میتواند ما را به عمق و اهمیت این نقش خانواده راهنمایی کند.
نقش دیگر خانواده، تأثیر آن در توجه فرزندان به دانش و فن و یا هنر است که بکمک دولت و دستگاههای دولتی یا سازمانها و نهادهای دیگر اجتماعی، به جای تحویل دادن یک مرد و یا زن کم سواد و کم ارزش، دانشمندانی بزرگ و محقق و مخترع و مکتشف و هنرمند به جامعه تحویل دهد و سطح دانش و تمدن بشری را بالا ببرد. همچنین میتوان تأثیر خانواده را در ایجاد نسل سالم و قوی یا بالعکس نسلی ضعیف و یا رواننژند؛ در یا در ایجاد جامعهای مولد و فعال و جوانانی فرومانده و تنبل و بدون فعالیت، بررسی کرد و ارزیابی نمود. اگر خانوادهها انسانهائی منحرف و ناسالم به جامعه تحویل دهند محال است که از مجموعه آن افراد، جامعهای سالم و غیرمنحرف به وجود آید و تحقیقات و آمارها نشان میدهد که همه تبهکاران در خانواده و در دوران کودکی یا جوانی دچار نابسامانی شدهاند یا از تربیت صحیح بدور ماندهاند.
بشر اگر جامعهای سالم و به دور از انحرافات و آسیبهای اجتماعی و محیطی دور از تبهکاری و جرم و جنایت بخواهد باید اول به اصلاح ساختار خانواده و تصحیح رفتار والدین و سالمسازی روابط افراد خانواده بپردازد و باید نخست والدین نقش وظایف خود و خانواده را به خوبی بیاموزند و انجام بدهند.
از دیدگاه جامعهشناسی، طرح اسلام برای یک خانواده (با رعایت تمام شرطهایی که برای آن گذاشته) کاملترین طرحها و برنامهها برای ساختن یک جامعه سالم و بدون آسیب (یا با کمترین آسیب) اجتماعی است، و میتواند طرحی جهانی برای همه ملتها باشد.
6. آفات خانواده
در پایان نگاهی کوتاه به آسیبشناسی خانواده و آفات آن میاندازیم:
خانواده مانند هر پدیدة دیگر میتواند دارای اوصافی همچون زیبا، زشت، خوشبخت و بدبخت. سالم و بیمار و آسیب دیده و بیآسیب باشد. عوامل گوناگونی میتوانند به خانواده آسیب برسانند یا مانند طلاق آن را بهکلی از هم فرو بپاشند. انواع اعتیاد به الکل و مواد مخدر، ارتکاب جرم و جنایت و داشتن مشاغل ممنوع و مجرمانه، به خانواده آسیبهای شدید میرساند؛ برخی پدیدههای به ظاهر عادی مانند صنعتی شدن یا حتی وجود رسانههای گروهی مثل تلویزیون، شهرنشینی روستائیان یا اقامت در خارج از کشور و گاهی هستهای شدن خانواده و دور شدن فرزندان و والدین و خانواده گسترده خود یا فرزند نیاوردن زن یا شوهر یا کمبود عواطف در بین همسران و برخی بحرانهای روحی میتواند سبب جدایی روحی میان اعضای خانواده و در نتیجه سستی جاذبههای جمعی خانواده و نابسامانی آن یا حتی جدائی زن و شوهر و فرزندان گردد.
ما در اینجا به طلاق بسنده میکنیم اساساً طلاق در نظر اسلام، کاری ناپسند و منفور است و پیامبر در حدیثی فرمود: «مبغوضترین حلالها نزد ما طلاق است». تمام دستورهای اخلاقی و مقررات حقوقی خانواده و زناشویی در اسلام برای استواری خانواده و کاهش جدائیها و طلاق است. طلاق در اسلام، یک عمل جراحی ضروری علاج نهایی اضطراری است و نبایستی بر اساس عواطف و خشم و احساسات کور بیمنطق باشد و طلاقهائی که در حال مستی و جنون و خشم و یا اکراه باشد معمولاً باطل میدانند. یک شرط اساسی در طلاق، حضور و شهادت دو فرد وارسته و پاک و باشخصیت است (که در اصطلاح فقهی به آنها دو عادل میگویند) و همین افراد گاهی با دخالت خود مانع طلاق میشوند. طلاق اگرچه آفت خانوادههاست ولی گاهی جلوگیری از آن آفت جامعه میشود و به امنیت و سلامت آن آسیب دارد میآورد. کوشش ادیان و مصلحین و مدیران جامعه در حفظ جامعه از آسیب بایستی در پایهگذاری صحیح حقوقی، جامعه شناختی و اخلاقی خانواده - به خصوص در مرحله زناشویی - باشد و سیل را باید در سرچشمه آن بست